حسین
پارسال یکی از شاگردای پیش دانشگاهیم یه دختری بود که درس نمی خوند ، چند روز پیش که نتایج کنکور اومد رتبش شده بود 39000!
زنگ زد به من دیدم داره گریه میکنه!
بهش گفتم : حالا مگه چند شده رتبت؟
گفت: 39000 (همین جوری گریه میکرد و می گفت)
گفتم : خوب حالا می خوای بری شهرستان یا میری سربازی؟
وسط گریه خندش گرفته بود! خلاصه خودشو جمع کرد گفت: الان باید با من شوخی کنید؟
گفتم : مگه چیزی شده خوب؟ دوباره بخون سال آینده کنکور بده!
خلاصه اینکه به صورت باور نکردنی گریه تموم شد و بعد از چند لحظه که داشتیم خدا حافظی می کردیم حالش کاملا خوب بود!
نتیجه اخلاقی این که همیشه هم سوتی دادن به ضرر آدم تموم نمیشه!
بهروز
من کم فشن میکنم چون همش باشگام موهام میریزه . چند روز پیش فشن کردم رفتم فشم تهرانیا میدونن یه جایه باصافایی رودخانه جنگل داره بعد مامانم زنگ زد گفت کجایی گفتم فشنم . بعد دوستام خندیدن گفتن بریم فشن ؟
4+پست خوب
محسن
من که خیلی وقته سوتی ندادم
ولی چندوقت پیش بایکی ازدوستام چت میکردم که خیلی هم باهم صمیمیم.درکنارش یکی ازافرادادلیستم که خیلیم خانم محترمیه منم همیشه خودموپیشش جمع وجورنشون دادم داشت باهام حرف میزدمن داشتم مسخره بازی درمیاوردم واسه دوستم نوشتم
فایده نداره بایدشوهرت بدیم ولی موندم کدوم ........میخوادتوروبگیره.چشمتو� � روزبدنبینه فرستادمش واسه اون خانم.
نمیدونستم بایدچیکارکنم داشتم میمردم ازخجالت اومدم درستش کنم گفتم
ای وای خانم وخشوری بخداشرمنده ام خواستم واسه اقای مقدم بفرستم
ههههههههههه
بدترخرابش کردم
توعمرم سوتی به این افتضاحی نداده بودم
4+پست خوب
محمد
سلام تاپیک جالبیه ممنون
راستش یادمه چند روزپیش طبق معمول با بردارم جروبحث می کردیم اون نقطه ضعفه منو می دونه و منو عصبی کرد من بهش گفتم یه پس گردنی بزنم تو صورتت؟! مامانم وپویا نتونستن جلوی خندشون وبگیرین وجروبحث ما تبدیل شدبه قهقهه وخنده ازاون روزبه بعد برادرم هروقت منو می بینه می گه بیا یه پس گردنی بزن تو صورتم
جالبه ..
سوتی خواهر من....
الان چند شب بود این فیلم 5 کیلومتر تا بهشت از شبکه 3 پخش نمیشد....
امشبم داشتیم افطار میکردیم من گفتم خدا کنه امشب دیگه فیلم رو بزاره...
خواهر منم اشتباهی به جای اینکه بگه منم اون فیلم رو میخوام گفت منم امیر حسین میخوام..
بعدش از سوتی که داد همه خندیدم...
(امیر حسین بازیگر نقش اول فیلم 5 کیلومتر تا بهشت)
امیر.
جلسه اول درس ادبیات ترم تابستون متوجه شدم که دختر دوست بابامم تو کلاس ماست..
بعد کلاس که برگشتم خونه روی مبل دراز کشیده بودم..
برگشتم به مامانم گفتم: مامان این ترم دختر آقای چوگان هم تو کلاس ماست!
چند لحظه بعد مامانم گفت: خوشگله؟؟؟
چند ثانیه صبر کردم بعدش گفتم: همم.. آره! قیافش خوبه! خوشگله..!!
غافل از اینکه مامانم منظورش پارچه ای بود که تو دستش گرفته بود و به من نشون میداد..
بعد این گاف من خونه ترکید از صدای خنده :دی
منم از خجالت سرخ شده بودم!!
بهترین سوتی نمره اش چنده
بیییییییییییییست
نظرات شما عزیزان:
آرات
ساعت16:39---1 مرداد 1391
خیلی مزخرف بود
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسبها: <-TagName->